براي قفنوس عزيز :شايد كه نه
اما بعد
اندر فوايد عشق :
الف _سالها شخصي را دوست داشت و به او عشق ميورزيد و تمام عمر و هستي اش را در اين راه داد .
ب- خدا ميخواست شخص ب را به سوي خود بخواند اما او در زنجير هاي مختلفي چون حرص طمع غرور نكبر خودبزرگ بيني ريا با تمام جوانبش و دروغ و خروارها زنجيرهايي اينچنين اسير بود.
پس ارام ارم زنجير ها را بايد از خود جدا كند(اگر بتواند)اما..
شخص الف فقط كافي است يك زنجير از پا باز كند زنجير معشوق تا برسد به انجا كه بايد رسيد
اين دليلي هست كه بعضي علما براي مطلوب بودن عشق مجازي گفتن .
اما ايا مجازي و حقيقي داريم يا نه ؟
بيتي از مجنون به نكير و نكر بعد از مرگش :
تو پنداري كه من ليلا پرستم
كه من ليلاي ليلي را ميپرستم
ختم كلام :
آقاي بهجت ميگفت : ما مدتها سر اين مسئله بحث ميكنيم كه درانتهاي فلان دعا اين انگشت را بايد تكان بدهيم يا نه و ايا اين كار براي نشان دادن خضوع است يا و.... اهل آن دعا آن را خوانده اند و طي طريق كردهاند ولي ما هنوز داريم بحث ميكنيم (منظورشان اين بود كه زياد دچار قيل و قال نباشيم و..)
حكايت مطلب عشق هم همينه و اين مطلب رو هم اضافه داره كه روندگان حقيقي در اين راه رو هرگز در بين بحث كنندگان نميبيني .اين راهي است رفتني نه خواندني ويا شنيدني .