سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 105356

  بازدید امروز : 7

  بازدید دیروز : 11

لحظه

 
مردم چیزى از کار دین را براى بهبود دنیاى خود وانگذارد جز آنکه خدا چیزى را که زیانش از آن بیشتر است پیشاپیش آنان آرد . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: میثم مهربانی ::: چهارشنبه 86/8/23::: ساعت 2:2 عصر

 

کانت:

(( خواب می‏دیدم زندگی تمطع و لذت است، چون چشمان خود را گشودم دیدم یک تکلیف است )).

سال گذشته سخت ترین سال زندگی من بود. نه اینکه چیزی از دست داده باشم یا اینکه کمبودی داشته باشم. نه! مشکل دقیقا همینه که این همه درد به خاطر اضافه شدن یه چیزایی به زندگیم بود . یه  چیزایی که خیلی دوست داشتنی بود و خیلی دردناک. تجربه‏هایی کردم که هیچ وقت فکر نمی کردم حتی به فکرشون بیفتم. بگذریم همه مسائلی که پیش اومد منو به جایی رسوند که مسیر زندگیم با اون چیزی که بودم و می‏خواستم باشم کاملا متفاوت شد. همین موضوع باعث شده بود که کاملا از خودم و زندگیم ناامید بشم و مثل احمقها رفتار کنم. شده بودم یه آدم افسرده که مدام تو خودش بود و برای آرامش خودش کارای احمقانه ای می‏کرد که باعث آزار اطرافیانش می‏شد. خلاصه هر کسی که منو میشناخت با دیدنم عذاب می‏کشید.

تا اینکه تصمیم گرفتم وضع رو عوض کنم. تصمیم گرفتم به زندگی برگردم. خسته شدم از اینکه مثل ماشینی که تو ترافیک مونده موتورم درجا کار کنه و حرکتی نکنم و فقط شاهد حرکت ماشینای لاین کناری باشم که با سرعت از کنارم رد میشن. تصمیم گرفتم حرکت کنم جاری شم و سنگای سر راهمو هم بشورم قبل از اینکه بگندم.

بنابراین شروع کردم به خوندن کتاب . همه وقت بیکاریمو کتاب می‏خونم . محشره ، به شما هم پیشنهاد می‏کنم. حالا هم تصمیم دارم تو این وبلاگ از تجربه هام بنویسم و از چیزایی که یاد می گیرم، از زندگی...

چون همه زندگی ما لحظه لحظه هایی که می‏گذرونیم و همین لحظه های تصمیم گیری ماست که سرنوشتمونو تغییر می‏ده اسم وبلاگمو لحظه گذاشتم.

مثلا اگه خود من یه لحظه درست فکر کرده بودم این همه مسائل برای خودمو اطرافیانم درست نمی شد. هرچند انقدر این اشتباهات شیرین بود که هنوزم با این همه مشکلات ازش پشیمون نیستم - خدا قسمتتون نکنه - .

به هر حال هرچی میکشیم از این لحظه های گوگوری مگوریه که متوجهش نیستیم. لابلای نوشته هام ، شعرای خودمو هم می‏نویسم. ممنون میشم اگه راهنماییم کنین که بهتر شه.

در آخر باید بگم، به قول شاعر:

لحظه چو گم شد مجوی، کآب روان را به جوی

صورت تکرار هست، سیرت تکرار نیست


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ