سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 105272

  بازدید امروز : 5

  بازدید دیروز : 21

لحظه

 
با پاداش دادن به نیکوکار بدکار را بیازار . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: میثم مهربانی ::: یکشنبه 86/10/23::: ساعت 2:46 عصر

 

 

آلوده‏ای تو حافظ ، فیضی ز شاه درخواه

کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد

دریاست مجلس او دریاب وقت و دُر یاب

هان ای زیان رسیده ، وقت تجارت آمد

 

حقیقت چیه؟ تو بگو ... تو بگو به چی میشه گفت حقیقت. در طول روز بارها و بارها با آدمایی صحبت می‏کنیم که در مورد مسائل مختلف با اعتماد به نفس اظهار نظر می‏کنن و گاهی هم می‏بینیم که نظرات آدمای مختلف در مورد یک موضوع واحد متفاوت و حتی متضاده. این میون نکته‏ای که اهمیت داره اینه که معمولا تمام این آدما اعتقاد دارن حقیقت اون چیزیه که اونا میگن و با اطمینان کامل حرف دیگران رو رد می‏کنن. ولی این که نمیشه...

اگه بگیم همه اینا راست میگن و حقیقت از دیدگاه هرکدوم اینا می‏تونه درست باشه و نظر هرکدوم به جای خودش صحیحه، باید قبول کنیم که تصمیم افراد مختلف درمورد موضوعات یکسان حتی اگه با هم تضاد داشته باشه درست و منطبق بر حقه. در نتیجه باید وجود خیر و شر و سعادت و شقاوت رو نفی کنیم و بگیم هرکس، هرطور که تصمیم گرفت و گفت و عمل کرد درسته. بنابراین نه کسی مستوجب پاداش و عذابه و نه توفیری در سرنوشتش ایجاد میشه.

اگه بخوایم هم همشونو رد کنیم که منطقی نیست. با در نظر گرفتن این موضوع که اغلب آدمهایی که ما باهاشون برخورد داریم آدمهای مغرضی نیستند و واقعا می‏خوان حقیقت رو بگن و طبق اون عمل کنن، اینطور به نظر می‏رسه که اغلب ماها در تشخیص حقیقت ( که با این تفاصیل حتماً یک مفهوم واحد و مشخصه) دچار مشکل هستیم.

ولی ماکه هممون داریم سعی می‏کنیم و حواسمونو معطوف به این کردیم که درست عمل کنیم و در مسیر حق باشیم ، پس چرا این اتفاق می‏افته؟ می‏تونیم بگیم که آگاهی‏های ما نسبت به مسائل کافی نیست. ولی کم ندیدیم آدمایی رو  که در مورد مسائل اطلاعات کافی دارن اما  با وجود این بازم  طبق حق عمل نمی‏کنن.

...آره تو راست میگی! چیزایی هستن که روی تصمیم‏گیری و عملکرد افراد تأثیر میذارن و به اونا جهت می‏دن- مثل در نظر گرفتن منافع شخصی-. ولی خود من یا تویی که داریم این حرف رو می‏زنیم چرا با وجود اینکه می‏دونیم اینجوریه باز هم اجازه می‏دیم این منافع توی باورمون از حقیقت مؤثر باشه. مگه ما نمی‏خوایم طبق اون چیزی که درسته و واقعیت داره زندگی کنیم.

بعضیا میگن انسان توی یه گوی شیشه‏ای زندگی می‏کنه و به طور طبیعی اون چیزی که می‏بینه انعکاس خودشه. یعنی تعبیر ما نسبت به حقایق جهان اطرافمون طبق این نظریه انعکاس افکارمونه و ما به طور غریزی مسائل پیرامونمون رو اون طوری می‏بینیم که دوست داریم ببینیم و واقعیات رو اونجوری که دوست داریم تعبیر می‏کنیم( که البته این توی اصل واقعیت تأثیری نداره).

خب معلومه با قبول این فرضیه برای رفع مشکل باید چیکار کنیم. باید سعی کنیم افکار ، گفتار و اعمالمونو از حالت غریزی در بیاریم و اختیارشون رو به دست بگیریم. برای این کار هم نیاز به یه وسیله داریم، یه ملاک ، یه میزان...

مسأله بعدی اینه که در اکثر موارد مرز بین حقیقت و غیر اون یک خط مشخص نیست و نمی‏تونیم به راحتی بین این دو تمایز قائل بشیم . در حقیقت این مرز با اینکه هست، پررنگ نیست و تا کاملا تو یک طرفش قرار نگیری نمی‏تونی تشخیص بدی توی قسمت حقی یا باطل، چیزی مثل مرز بین آفتاب و سایه. مشکل آدمای مثل من هم اینه که عمرشون رو دقیقا روی این مرز می‏گذرونن و در نتیجه دائما با این مسأله که طبق حق عمل میکنن یا نه درگیرن.

با این تفاصیل چاره چیه؟ باید همینطور ادامه داد و شاهد دعوا بر سر حقیقت بود و هرطور که پسند خودمونه رفتار کرد یا نه ؟

دقیقاً اینجا یکی از همون جاهاییه که آدم لحظه کم میاره و می‏ترسه از این که لحظه‏هاش تموم بشه. چون تنها راه چاره اینه که خودتو انقدر بکشونی تا کاملا در قسمت حق واقع بشی و به آفتاب برسی . اونجاست که دیگه میشه نگران نبود. نگران اینکه چیزی مخالف حق هست یا نه. نگران اینکه لحظه‏ها کم میان یا نه . نگران اینکه چیزی که می‏خوایش واقعاً و حقیقتاً خواستنیه یا نه. و نگران این که...

البته اگه بخوایم بریم تو سایه و از خنکای مدتی که هست استفاده کنیم، بازم نمی‏خواد زیاد نگران باشیم ، تازه چندان زحمتی هم نداره. شنیدی که یه ضرب‏المثل قدیمیه که میگه «... نرو به سایه ، سایه خودش میایه».

اگر از روی این مرز ندوایم به سمت آفتاب کم کم سایه حرکت می‏کنه و مارو  تو خودش می‏گیره و اونوقته که با سایه افکارمون سرگرم میشیم تا ظهر بشه و خورشید کاملاً بالا بیاد به حسابمون برسن. بدون اینکه سایه‏بانی داشته باشیم یا تحمل گرمای آفتاب رو....


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ