باز هم سلام
بعد از ارسال پيامم نظرات صاحب وبلاگ در گلستانه را خواندم نتونستم جلوي خودم را بگيرم ببخشيد:
عزيز دل خيلي وقتها اين يكي ديگه است كه با حرفهاش ، با موش مردگي هاش ، با كوس بدبختي هايي كه با لطافت ميزند آم را به راهي ميبره كه همه چيزش را ميگذارد و آخر سر بي حيثيتي بر مي دارد و نهايتا طرف هم مي گويد چشمت كور دندت نرم مي خواستي نكني
من كه از اولش احتياجي تداشتم ! يعني به سادگي و با آرامشي كه عذاب اين دنيا در زندگيش و آن دنيا در ...... را در پي دارد منكر همه چيز مي شود و فقر و ضعفش را از ياد مي برد ـ اين فقر و ضعف الزاما مالي نيست همانطور كه همه چيز حامي پول نيست ـ
1) ببخشيد اگر از كلمات تندي استفاده كردم . من پيشتر اشاره نموده بودم كه در اين باب كمي خود دار نيستم ! پرده ي پندار يا اسب بي محار شما مرا تحريك به پاسخ گويي نمود
2) من شما را نمي شناسم . نمي شناسم بدين معني كه از جنسيت و اسم شما آگاه نيستم ( اگر چه گمان مي كنم مونث باشيد ) و باب طبعم هم نيست كه عزت كسي را كوچك شمارم به اين سبب از بكار گيري نام كاربري شما خود داري نموده و به عنوان صاحب وبلاگ در گلستانه از شما ياد مي كنم
باز هم پوزش مي طليم
آقا ميثم از روي شما هم شرمسارم