• وبلاگ : لحظه
  • يادداشت : علم بهتر است يا ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ابراز مقادير فراواني تعجب از اينکه رنگ و روي وبلاگ عوض شده!
    ما که همچنان، همان قبلي را دوست تر مي داريم!

    گاهي نبايد فکر نکرد! موافقم با اينکه با اين جور نشستن ها و فکر کردن ها و اين جور و آن جور گفتن ها، هيچي از اعصاب نمي ذاره بمونه، ولي گاهي فکر نکردن به رفتار يا گفته ي کسي، ما رو به اشتباه مي اندازه. اينکه آدم ها نمي تونن حرف و منظور و نظرشون رو صراحتا بگن، واسه اينه که مي ترسن! و همين ترس، يکي از دلايل به وجود آمدن «کنايه» در نظم ها و نثرهاست! بنابراين -متاسفانه!- گاهي بايد نشست و فکر کرد! به شرط اونکه به يه تصميم درست ختم اش کنيم، نه به سوء تفاهم و سوء ظن! به نظرم مي ياد جالب و حتي مفيد باشه اگه هر شب رفتار و حرف هامون با بقيه رو همين جوري تحليل کنيم و ببينيم چه برداشت هايي مي شه کرد!
    در مورد آدم هايي که با ظاهرسازي هاشون مردم رو فريب مي دن، دروغت مي کنن تا دروغ نبيني شون، کم نديدم، کم هم نچشيدم!! وقتي مجبوري سکوت کني که آبروي کسي ريخته نشه، که حرمتي شکسته نشه، که خودت هم بيشتر از اين نشکني. اين جور مواقع به خودم مي گم، قرار نيست که همه، همه چيز رو بدونن... اگر فکرشون اونقدر کوتاهه که به هر حرفي از هر کسي، به باور دروغ -يا راست!- برسن، پس خودتو ازشون خسته نکن! و يادت باشه که هيچ وقت، هيچ حرفي رو از هيچ کسي -هيچ کسي!- ساده نپذيري!--- ولي با همه ي اين حرف ها، ادم ها که باورشون بشه تو آدم بدي هستي(!) ديگه چيزي ازت نمي مونه واسشون، که بخواهيي بازم باهاشون باشي... دنيامون خيلي غداره آقا ميثم...
    . . .
    صبر هم بطور کلي، کار سختيه. ولي -به نظر من- صبر به چيزي که در حقيقتش مطمئني، سخت تر بايد باشه. مخصوصا اگه حقيقتش تلخ و سنگين باشه.