سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 106444

  بازدید امروز : 87

  بازدید دیروز : 1

لحظه

 
دانشی که بدان عمل نمی شود، مانند گنجی است که از آن خرج نمی شود . صاحبش در گردآوریش خود را به رنج می اندازد و به بهره اش نمی رسد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: میثم مهربانی ::: سه شنبه 86/8/22::: ساعت 1:47 عصر

 

هُش دار ! لحظه با همه عمرت برابر است

بیچاره این که می‏خورش جام آخر است

افسوس قدر وقت ندانستم و کنون

با لحظه درد برعوض من به بستر است

این لحظه ها که می کشمش پاره تنی است

کش آرزوی روز جوانیم ، مادر است

هان! مادر جوانی من گو چه زاده‏ای!

دردانه کودکی است که بر درد مادر است

هر لحظه می کشم به دوصد تیر لحظه را

هر لحظه گوئیا که به او جان دیگر است

مردم میان معرکه آه و لحظه‏ها

یارب چه دوزخی است مگر روز محشر است؟!

آخر کجا گریزم از این لحظه‏های درد

هرجا قدم گذاشتم او گام دیگر است

از بس به کام هر غزلم درد ریختم

هر مصرعی ز شعر من انگار اخگر است

آتشکده است دفتر شعرم حذر کنید

اینجا هر آنکه سجده نموده‏است کافر است

ای لحظه‏های کافر شعرم برون شوید

اینها کلام آخر این کهنه بت گر است

خواهم شکست این بت آخر که ساختم

دیگر (( خلیل )) وارث بتهای (( آذر )) است ...

«میثم» زمانه بر سخنت سنگ می‏زند

کوتاه کن سخن که نفسهای آخر است

 


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ